نقش چین در بازگشت کشورهای عربی به سمت دمشق-راهبرد معاصر

نقش چین در بازگشت کشورهای عربی به سمت دمشق

چین شروع به نقش‌آفرینی جدیدی در غرب آسیا کرده است که به شکل عمده در توافق میان ایران و عربستان خود را نشان داد و اکنون سؤالاتی در خصوص آثار این نقش‌آفرینی در پرونده سوریه مطرح می‌شود.
تاریخ انتشار: ۲۱:۵۹ - ۰۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ - 2023 April 23
کد خبر: ۱۸۰۸۵۱

به گزارش راهبرد معاصر اعلام توافق میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی برای از سرگیری روابط خود در پکن در تاریخ ۱۹ اسفند ۱۴۰۱، ناظران را به این قطعیت رساند که چین تلاش دارد سیاست و راهبرد متفاوتی در ارتباط با منطقه غرب آسیا در پیش گیرد. از آن پس روند توسعه روابط سوریه با کشورهای عربی نیز سرعت یافته است و وزرای خارجه عربستان سعودی و سوریه از پایتخت‌های یکدیگر دیدار کرده‌اند و اکنون دولت سعودی اصلی‌ترین حامی بازگشت دمشق به اتحادیه عرب به شمار می‌رود. در این نوشتار سعی داریم در خصوص تأثیر رهبرد چین بر حل و فصل بحران در سوریه بپردازیم.

در ابتدا به طور خلاصه باید اشاره کرد که طبق آمار نشریه Oil & Gas Journal منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا ۴۹ درصد نفت جهان (۸۶۹.۶ میلیارد بشکه) و ۳۸.۶ درصد گاز جهان (۸۱.۷ تریلیون متر مکعب) را در خود جای داده است. همچنین منطقه‌ای است که به دلایل مختلف سیاسی، اقتصادی و راهبردی، همواره از جایگاه و اهمیت ویژه‌ای در سیاست جهانی برخوردار بوده است. یکی از کشورهایی که در سال‌های اخیر توجه ویژه‌ای به این منطقه کرده، جمهوری خلق چین است. می‌توان گفت چین برای تداوم رشد اقتصادی خود به عنوان مهمترین ابزار مشروعیت‌ساز حزب کمونیست، نیاز روزافزونی به انرژی نهفته در غرب آسیا و شمال آفریقا پیدا کرده است.

همچنین رشد اقتصادی زیاد چین نیاز این کشور را به انرژی بیش از پیش کرده است؛ به همین دلیل چینی‌ها اقدام به سرمایه‌گذاری‌های فراوان در حوزه انرژی در مناطق مختلف دنیا مانند استرالیا، کانادا، کشورهای آفریقایی و غرب آسیا کرده‌اند.

تا دهه ۱۹۶۰ و بیشتر دهه ۱۹۷۰ ،سیاست خارجی چین در غرب آسیا، چیزی بیش از مواضع ایدئولوژیک پکن در ارتباط با رادیکالیسم دنیای عرب و شعار حمایت از فلسطین به دلیل هماهنگی با حمایت‌های چین از «جنبشهای آزادیبخش» در سراسر جهان نبود. پس از نشست تاریخی کمیته مرکزی حزب کمونیست چین در سال ۱۹۷۸ که اصلاحات داخلی چین شروع شد و اوایل دهه ۱۹۹۰ که دروازه‌های چین به روی غرب باز شد، پکن به صورت عمیق‌تری در غرب آسیا به خصوص خلیج فارس درگیر شده است.

در این راستا سفر «شی جینگ پینگ» رئیس‌جمهور چین در ۱۶ آذر ۱۴۰۱ به عربستان سعودی و حضور در سه نشست «چین و عربستان سعودی»، «چین و رهبران عرب» و «چین و شورای همکاری خلیج فارس» در حالی که رهبران عربی نیز خود را به ریاض رسانده بودند، پژواک وسیعی در رسانه‌ها و محافل مطالعاتی روابط بین‌الملل داشت. با توجه به اینکه تا پیش از آن حضور رهبران عربی صرفا زمانی که رئیس‌جمهور آمریکا عازم ریاض می‌شد، اتفاق می‌افتاد، اما این بار کشورهای عربی به صراحت این پیام را به واشنگتن مخابره کردند که برای چین وزنی همراستای آمریکا و چه بسا بیشتر قائل هستند.

 

 

چین راهبرد خود را تغییر می‌دهد

 

به نوشته «عمر حمزاوی» مدیر پروژه خاورمیانه در مؤسسه کارنگی، میانجیگری چین در توافق عادی‌سازی روابط عربستان و ایران، نشان دهنده خروج پکن از سیاست پیشین خود در خاورمیانه یعنی حفظ حداقل مداخله و حفظ نفوذ خود در ماهیت اقتصادی است. از نظر او چین با آوردن موفقیت آمیز دو تن از سرسخت‌ترین رقبای خاورمیانه به میز مذاکره، قصد دارد به عنوان یک شریک توانمند در منطقه کسب اعتبار کند.

 

حمزاوی البته تأکید می‌کند که با توافق عربستان و ایران و تغییر رویکرد چین در خاورمیانه، پکن باید با چالش‌های راهبردی روبرو شود که بی‌طرفی این کشور را تهدید می‌کند، زیرا موفقیت استراتژی جدید این کشور به واقعیت‌های میدانی و سیاست بازیگران منطقه‌ای و میزان تعهد آن‌ها به توافقات بستگی دارد.

به عقیده او هرچند چین بزرگترین شریک تجاری ایران به شمار می‌رود و جایگاه ویژه‌ای نزد این کشور دارد، اما این بدان معنا نیست که پکن می‌تواند تهران را تحت فشار بگذارد.

پس از توافق عربستان و ایران، مقامات سعودی با بازگشایی سفارت خود در سوریه به عنوان متحد اصلی ایران در منطقه و برقراری دوباره روابط موافقت کردند. «فیصل المقداد» وزیر خارجه سوریه در ۲۳ فروردین به عربستان رفت و در مقابل «فیصل بن فرحان» وزیر خارجه سعودی نیز در ۲۹ فروردین راهی دمشق شد. همزمان عربستان سعودی در ۲۵ فورردین مقامات ۹ کشور عربی را به جده فراخواند تا آن‌ها را به بازگشت سوریه به اتحادیه عرب ترغیب کند.

در این راستا «مائو نینگ» سخنگوی وزارت امور خارجه چین نیز با بیان اینکه چین از بهبود روابط میان سوریه و سایر کشورهای عربی استقبال و از بازگشت فوری سوریه به میان «خانواده عرب» خود حمایت می‌کند، گفته است: «این تحول به کشورهای عربی کمک می کند تا به همبستگی و توسعه دست یابند و استقلال راهبردی کشورهای منطقه را گسترش دهند».

«کمیل اتراقچی» تحلیلگر مسائل سوریه نیز به میدل ایست آی گفت که رهبری کنونی عربستان سعودی نسبت به گذشته انعطاف بیشتری از خود نشان می‌دهند و ریاض پس از سال‌ها تلاش برای برقراری نظم جدید در منطقه (عاری از نفوذ ایران) متوجه شده است که به یک راهبرد جدیدی نیاز دارد و اینکه سعودی‌ها و ترک‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که برای بازگرداندن وضعیت عادی و ثبات در منطقه، باید از پرونده سوریه خارج شوند.

 

از سوی دیگر به دلیل درگیر شدن آمریکا در جنگ اوکراین و همزمان نبود یک استراتژی منسجم این کشور در سوریه، به نظر می‌رسد که عربستان سعودی از تلاش‌های چین برای پایان نزاع در سوریه و منطقه غرب آسیا استقبال می‌کند. سعودی‌ها به خوبی می‌بینند که در سایه رهبری آمریکا هیچ یک از برنامه‌ها و طرح‌های گذشته در منطقه به ثمر ننشسته است. نه در سوریه و نه در یمن علی‌رغم تمامی حمایت‌های آمریکا شرایط طبق خواسته بلوک عربی-غربی پیش نرفت و در اصل راهبرد پیشین شکست خورده است.

تصویب پیوستن به سازمان همکاری شانگهای (SCO) (حوزه نفوذ اقتصادی چین و روسیه) در هیأت وزیران عربستان سعودی نیز نشان دیگری است که سعودی‌ها در این حوزه نیز سعی دارند حداقل میان غرب و شرق ایجاد موازنه کنند.

نکته مهم‌ دیگر در این رابطه به طرح «ابتکار کمربند و جاده» (Belt and Road Initiative) باز می‌گردد. طرحی ۹۰۰ میلیارد دلاری که چین قصد دارد در بیش از ۷۰ کشور جهان سرمایه‌گذاری کند. ۱۷ کشور در غرب آسیا و شمال آفریقا از جمله عربستان سعودی و سوریه نیز درون این طرح قرار دارند. در این بین ثبات اقتصادی و امنیتی جوهره موفقیت‌آمیز بودن این طرح محسوب می‌شود. چین همچنین قصد دارد سرمایه‌گذاری هنگفتی در بنادر لبنان در قالب این طرح انجام دهد که ثبات در لبنان ارتباط مستقیمی به ثبات و امنیت در سوریه دارد.


طرح «ابتکار کمربند و جاده»

 

قابل ذکر است که اولین نقش‌آفرینی چین در حوزه دیپلماتیک در غرب آسیا نیز در سوریه بود، به طوریکه در گفت‌و‌گوهای روند آستانه حضور یافت و چندین بار قطعنامه‌های شورای امنیت علیه دولت دمشق را وتو کرده است.

نکته پایانی و مهم اینکه ورود چین به عرصه نقش‌‌آفرینی در منطقه غرب آسیا در وهله اول معلول افول آمریکا در منطقه است، افولی که تنها با مقاومت و پافشاری شدید جمهوری اسلامی ایران و نیروهای هم‌پیمان در منطقه میسر شد و در ادامه موجب ناامیدی هم‌پیمانان آمریکا از رهبری این کشور و حرکت لاجرم آن‌ها به سمت چین و روسیه شده است./فارس

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده